وفا مظاهری مدرسه ملی بامداد ( ۱۳۴۹-۱۳۵۷) تهران-خ هدایت

 

روز اول مهر را بیاد داری؟  

حس غریب روزی عجیب با آدمهای جدیدی که شاید روزی جزو بهترین دوستانت خواهند بود.

روز کیف نو ؛ کفش نو ؛ کتاب نو ؛ معلم نو ؛ گاهی مدرسه ای نو!

کودکستانیمِِ ؛ اولین دوستم پرتوست و هنوز بدنبال پرتو آن  نگاهش باقی ام ؛ با خود  می گویم هرگز رهایش نمی کنم ؛ بعد بفاصله چندی دوستان جدیدی  در مقابلم می آیند و هر کدام برایم می شوند دوستان ابدی.

تقی پیشوایی را یادت می آید؟ میترا مهربان؛ نوشین داد پی ؛ امیر نظری که بعدها تغییر جنسیت داد و شد زیبا نظری!

فرشاد کریم ارباب( مشروب خور دائمی) ؛ ترمه ژوله ( بیچاره) که هرگز نام فامیل اصلی اش را بکار نمی برد ؛ منوچهر رحیمی نژاد ؛نازنین شامیانی؛ نامدار صالحی؛آناهیتا قدرجانی؛ امیر حسین صمیعی ؛علی شمالیِِ ؛رادا پیشان ؛افسانه عرشی( که گفتار درمان شده ) ؛نازنین و نگار  صمیمی خاص؛نسیم جعفری که شاعره شده؛شاهین ارشد؛رویا آینه چی؛الهام پیکر آرا ؛ شهاب شجایی؛شهناز نباتی؛ میمنت اعلایی؛کاترین کیوان؛آرمیتا منطقی

 مرتضی ماندگاریان ؛افراجردی ؛فریبرز و فرانک اسماعیلی ؛ رضا و معصومه هدایت( که دوقلو بودند) ؛ آرا باباییان ؛مهتاب حشمتی و ....باباهای خوب مدرسمون مش ابراهیم و مش حسین.

... و تو که بهترین دوست همه زمان های منی؛ بله با تو ام ژیلا طاهری؛ دراین پیکره بیکران کجایی همکلاس مهربان من؟ 

 

بدون همگی شماها من هیچ وخاکستری ام.